روزهای آخر
سلام مامان جان خوبی عزیز دلم میدونم که حسابی جات تنگ شده والان داری خودت رو برای بیرون اومدن از دنیای کوچیکت و ورود به یه دنیای خیلی بزرگتر آماده میکنی منم دارم خودمو آماده میکنم که به شما کمک کنم که راحت تر وارد این دنیا بشی و با سختی هاش کنار بیای به همین دلیل هم الان تهران هستم دور از بابایی ، که اگه شما خواستی بیای بیرون دیگه دغدغه تولد در شهرستان رو نداشته باشی خیلی تنهایی و دوری از بابا سخته البته از سه شنبه تا جمعه بابا پیش ما بو و تازه همین دیروز از ما جدا شد به هر حال من دیگه دارم روز شماری میکنم واسه بغل کردن تو عزیز دلم و میدونم که دیگه نهایتا تا٢٠ روز دیگه روی ماهت رو میبینم ولی ای کاش زودتر بیای چون من دیگه طا...
نویسنده :
بیتا
15:32